یه جایی از زندگی که رسیدی

میفهمی رنج را نباید امتداد داد ،

باید مثل چاقو که چیزها رو میبره و از میانشان میگذره ،

از بعضی آدمها باید بگذری و

برای همیشه تمامشان کنی

کــــشــتی هـــای عــــاشق ســــوت میـــکشنــد

مــــــرد هــــای عـــاشق "آهــــ"

فــــرقی نـــدارد هــــردویــشان یــــکی اســـت

دیــگر صــاف راه نمیــرومــ ....

مهم نیســتــ بگــویند : سالــم نیــستم!

مهـم ایــن اســت کــهــ ....

همــه میـدانند

غـــــم تنــهاییــ

کــمـرم را خـم کـردهــ ...!

روز های که دلم شکسته بود ...

یاد حرفهای پدر ژپتو به پینوکیو افتادم

که میگفت:

پینوکیو چوبی بمان..

آدم ها سنگی اند دنیایشان قشنگ نیست.

کـسـی چـه مـی دانــد ؟

شاید روزی بیاید که حال من هم خوب شود …

هــوا خـــوب شـــود …

عــشــق خــوب شــود …

و تـــــو …

خــــوب مــن شـــوی !

برای خوندن بقیه به ادامه مطلب بروید

تــو چــه داری تو اون چشــمات که هم آبه هم آتیشــه

که اقیــانوس میتــونه تو چشمای تو خالـی شه ..

تو چه داری تو اون چشمــات که هر چشمــی رو میگیـره ..

که هر خوابی رو من دیدم .. واسه چشمات میمیره..

مثل دیونه ها هر آن حواسم با تو درگیره ..

تو که چشماتو میبندی چشامو خواب میگیره..

چه حسی توی دستاته که تا دستامو میگیری..

جدا میشه ازین دنیا تو آغوشت یه زنجیری..

دوباره پای چشم تو شبو تا صبح بیدارم

تحمل کن صدایی رو که میگه دوستت دارم

آنگاه که غرور کسی را له میکنی.

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی.

 
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی.

آنگاه که بنده ای را ندیده می انگاری.

آنگاه که حتی گوشت را میبندی تا صدای خرد شدن

غرورش را نشنوی . 

آنگاه که خدا را میبینی وبنده خدا را نادیده میگیری.

میخواهم بدانم دستت را به سوی کدام آسمان

دراز میکنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی.

دلتـــــ را محکمــ بچسبــــ

آدمهــــــا

آنقدر انصافــــ ندارنــــد

کهـ

زیر پایتــــ را خالـــی نکننـــد!

بـَرف بـــآشَد ...

بــــآراלּ ... یآ آفتـآب ...

چـَتر نمـے خوآهَـــم ...

بـگــُـو مَعنے لـُغآت رآ از نـُـــو بـنـویـسَـنـد ...

{امنیَت} یـَعـنـے :{حِـصـــ ــآر ِ دَســـ ـــت هـآے تـــ ـ ـ ــو}

این که چقدر از آن روزها گذشته یا اینکه چقدر هر دویمان عوض شدیم اصلا مهم نیست!!!!! 

باز باران که ببارد دلم هوایت را میکند!!!!!!

تا می رود خشک شود عرق قلبم

دوباره نامی از "تو"

و باز هم تب میکند قلبم